دانلود pdf رمان سراب را گفت مریم عباسقلی
حاج محمدهمایون امیران، مردی بسیار معتقد و با ایمان، تاجر معروف و سرشناس تهران، مسبب تصادف دختری جوان به نام یاس ایزدپناه میشود.
تصادفی که کوتاهتر شدن یک پای یاس را در پی دارد.
عذاب وجدانش باعث میشود که بخواهد طوری خطایش را جبران کند.
به همیندلیل به یاس نزدیک میشود اما وقتی به خودش میآید که، در سن ۳۹ سالگی، درحالیکه پدر دختری ۵ سالهست، دلدادهی دختر ۲۱سالهی زیبا و دلفریبی شده که
دسته بندی






دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.