خلاصه:
کارن، دکتر مغر و اعصاب به دلیل مشکلات خانوادگی و قضایی شغلش را از دست می دهد.
او به یک مشاور معرفی می شود تا صلاحیت کارن را در شغلش بررسی کند.
که ناخواسته درگیر زندگی شخصی کارن می شود و…
بخشی از اثر:
چند دقیقه روی بوم قدم زد و به اطراف نگاه انداخت. این بالا آرامشش از حیاط هم بیشتر بود. سمت لبه بوم رفت و نگاهش روی ساختمون های خلوت اطراف چرخید. گاهی کلاغی روی آنتن ها و دور و بر دیش ها پرسه می زد. به لبه بوم نزدیک تر شد. دیواره ای که تا زیر کمرش می رسید. کف دست هاش رو روی دیواره گذاشت و به پایین خم شد. ارتفاع خیلی زیادی نداشت. صدای کلاغ ها گاهی سکوت رو می شکست. به پایین نگاه کرد… به حیاط… و بیشتر خم شد. اگر همین حالا پایین می افتاد چی می شد؟ خبر جالبی برای روزنامه نگارها بود. زن و شوهری که پسرشون رو کشتند و خودکشی کردند!! ماهان خوشحال می شد. دکتر یاوری بدون هیچ رقیبی به پست ریاستش می رسید. دانشجوها نفس راحتی می کشیدند. یه میراث بزرگ برای فامیل های خیلی دور درست می شد. کسی بود که ناراحت بشه؟
دسته بندی






دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.