خلاصه رمان ماهی زلال پرست
داستان یک پرونده پر معما و پر سر و صدا و عشقی که برای پا گرفتنشهزار نفر آسیمه سر انگشت گزیدند که:
هیس! اما عشق رسم و قانون ندارد …
بخشی از رمان:
اولین بار روی همین تخت برای عشق از دست رفته اش اشک ریخته بود. آن وقتها چند سالش بود؟ شانزده، هفده… چه فرقی داشت؟! مهم دلی بود که برای موبایل فروش آن سوی خیابان لرزیده و بدتر از آن گوشی نبود که حرف های بی سرووته دل او را بشنود. آبا پیر بود. بابا گرفتار بود و او اهل دوستی های مدرسه و دانشگاه نبود. می نشست گوشه ی همین تخت و خیره می شد به کاج ها و سروهای آن سوی پنجره و خیال می بافت. یک وقتی دل می داد به پسر آن سوی خیابان که موبایلش را ریست کرده بود و یک وقتی هم ساده لوحانه برای همکلاسی تخس دانشگاهش نقشه می کشید. اما ته همه ی این قصه های دخترانه و دور و دراز دلی بود که آنقدر توی سینه اش ماند تا عاقبت برای یک مرد کم موی شلاق خورده لرزید.
دسته بندی





دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.