دانلود رمان ارباب زاده سوگند احمدی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه،هیجانی،ارباب رعیتی
خلاصه رمان ارباب زاده
ارباب زاده جوون و خوش قیافه داستان ما با رعیت خوشگل عمارتش به زور وارد رابطه میشه و
اگه مردم روستا اینو بفهمن رعیت بیچاررو سنگسار میکنن ولی ارباب زاده….
قسمتی از رمان
بعد چند دقیقه خانم بالاخره تشریف آوردن، نمی دونم جای ارباب زاده و رعیت تغییر کرده انگار
یه بلایی سره این دختر بیارم تو تاریخ ثبتش کنن. نازگل : چیزی شده. مامان:
اره ارباب زاده میخواد یه چیزی بهت بگه. زل زد بهم تو همون چند دقیقه کافی بود بتونم نقشه مرگشو بکشم
نیشم داشت باز میشد ولی خودمو به زور تحمل کردم و گفتم: نازگل. نازگل:
جانم ارباب زاده. مامانم گفت از دستم خیلی ناراحت شدی و رفتی بهش گفتی اره؟
نازگل: نارحت شدم اما من به خانم بزرگ چیزی نگفتم. _مهم نیست مهم اینه از دستم ناراحتیدرسته.
نازگل: درسته. _من معذرت میخوام. نازگل: این چه حرفیه ارباب زاده.
_مامان من خودم فهمیدم اشتباه کردم. _مامان چقدر عالی.
_مامان حالا که فهمیدم میزاری بجای بانو نازگل خدمتکاره مخصوصم بشه. مامان مشکوک نگاهم کرد و گفت: چرا؟
_چون میخوام جبران کنم براش. مامان: آفرین پسرم نازگل تو از این به بعد خدمتکار مخصوص ارباب زاده ای.
با ترس نگاهم کرد، همینو می خواستم دقیقا همین. _بلدی کارتو؟ نازگل: نه. پاشدم:
بیا بریم اتاقم تا یادت بدم. مامان با لبخند نگاهم کرد. نازگل: چ…… چشم.
باهاش رفتم تو اتاقم اومد تو درو بستم کوبیدمش تو در و وایسادم جلوش. به تته پته افتاد.
دسته بندی






دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.