رمان بوی مه راضیه عباسی
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه،کلکلی،طنز
خلاصه رمان بوی مه
ماهان پسر شیطون که از قضا خلبان هم هست توی تولد دوست صمیمیش
هواپیمای قلبش توی فرودگاه چشمای خواهر دوستش تبسم میشینه اما …
یه مشکل اساسی که وجود داره تبسم حتی چشم دیدن ماهان رو هم نداره
از هر فرصتی برای اینکه سرشو زیر آب کنه استفاده میکنه باید دید که شیطنت و عشق
ماهان برنده میشه یا بی اعصابی و نفرت تبسم البته قابل به ذکره که آقا پسرمون…
قسمتی از رمان
صدای مادرش از انتهای سالن جای که ماهان حدس می زد سفره هفت سین را آنجا چیده باشد به گوشش رسید وگفت:
بیا اینجا ماهان ما اینجایم. وارد سالن شد و به سمت پدر و مادرش رفت و سلام بلند بالایی داد.
با پدرش که روی مبل نشسته و به تلوزیون مقابلش نگاه می کرد دست داد و پدرش عینک مطالعه را برداشت و گفت:
خسته نباشی باباجان. روی موهای مادرش را بوسید و گفت: سلامت باشی بابا. چطوری مامان.
زهره به پسر رعنایش نگاه کرد و گفت: قربونت برم مامان. ماهان خم شد یکی از شیرینی های توی ظرف برداشت
و به دهان گذاشت و گفت: مامان من برم یک دوش سریع بگیریم. چرخید تا برود که نگاهش روی
دخترک دوست داشتنی ایستاده رو به رویش خیره ماند. متعجب نگاهش کرد. او اینجا چه می کرد!؟
دخترک توقع این واکنش را از ماهان داشت. اصلا دلیل اینکه آمدنشان را اطلاع نداده بودند سوپرایز کردن مرد مقابلش بود.
از سکوت او استفاده کرد و گفت: سلام ماهان چطوری؟ خسته نباشی.
ماهان لبخندش را پر محبت به روی او پاشید و گفت: سلام عزیزم، تو اینجا چیکار می کنی!؟
دیدمت جا خوردم! عسل مثل نامش شیرین خندید و گفت: دیگه عیده اومدیم که دور هم باشیم.
ماهان با مهربانی نگاهش کرد: خوش آمدین. بلافاصله صدای زن دیگری به گوشش رسید:
چطوری بی وفا؟ به خاله ی دوست داشتنی اش نگاه کرد و گفت:
به به سلام خاله ی قشنگم. رسیدن بخیر. چه بی خبر؟ کی رسیدین؟ زن جواب داد: دو، سه ساعتی میشه
دسته بندی






دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.