دانلود رمان چیدا اسکندری
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه
خلاصه رمان چیدا
چیدا در پنج سالگی مادرش را از دست داد و از همان روز، یتیمی در جانش لانه کرد.
حالا در نوزده سالگی، درست زمانی که عشق عمو زادهاش سراسر وجودش را پر کرده
حقیقتی تلخ برملا میشود؛ مرگ مادر نتیجهی خیانت پدر بوده است.
اما هنوز از این کابوس بیرون نیامده که با خیانت نامزدش هم روبهرو میشود …
قسمتی از رمان
در اتاق باز میشود تیارا وارد میشود! حرفی نمیزند اما میدانم منتظر است..!
-خان جون بود. -اتفاقی افتاده؟! -خواسته برم تهران… -میری!؟ -میرم! فردا..! -به هیمن خبر میدی! -خبر میدم!
-میرم چای دم کنم تا تو تماس بگیری آمادهاس! پلک میبندم بعد رفتن تیارا با هیمن تماس میگیرم!
-جانم چیدا!؟ -هیمن من فردا میرم تهران! -تنها! -تنها! میرم خونهی آقاجون! -میخوای..
میخوای باهات بیام اگه تنها دوست نداری یا راحت نیستی؟! راحت نیستم؟!
از کی در خانهی خودم احساس راحتی نمیکردم!؟ -نه هیمن جان راحتم!
فکر میکنم بد هم نباشه! خان جون و آقا جون دلتنگن! خان جون زنگ زد ازم خواست که برم!
آنها دلتنگ بودن!؟ یا شایدم خودم دلتنگم اما از این واقعیت فراریم..؟؟
او هم میداند اما با من و دلم و افکارم راه میآید خود را به آن کوچهی معروف میزند و
کلیشهای ترین حرف در این مواقع را بهتر میداند برای پیشنهاد..!
بعضی وقتا فکر میکنم چنان حصاری دور خودم کشیدم که نزدیکترین افراد زندگیم هم سعی میکنن
پا از آن ور این حصار به طرف دیگرش نگذارند! شایدم از وقتی که من اعتمادم را نسبت به عزیزترینهایم
در بدترین روزها از دست دادم. -کار خوبی میکنی عزیزم به هر حال نوهاشونی دلتنگت میشن..!
بلیط بگیرم با هواپیما میری؟! -نه خودم جورش میکنم تو زحمت نکش!
-نشنوم دیگه چیدا! کی تا حالا تعارف داریم ما با هم؟! -تعارف نیست نمیخوام..
اجازه نمیدهد.. -تو نمیخواد که نخوایی اکی میکنم! با پرواز بری اذیت نشی!
دسته بندی






دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.