دانلود رمان گناهکار فرشته تات شهدوست
با لینک مستقیم برای اندروید و کامپیوتر
ژانر رمان: عاشقانه،استاددانشجویی،بزرگسال
خلاصه رمان گناهکار
زندگیمو پر از سیاهی کردم. پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد
. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.
اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش… یک گناهکار حرفه ای بود..
یه ادم از جنس تاریکی ولی با ظاهری شیشه ای ، شکست..بالاخره تونست ظاهر شیشه ای و
شکننده ش رو هزار تیکه کنه. و اونوقت بود که ظاهر زشت و پلید گناهانش نمایان شد. و من دیدم
به چشم دیدم. بزرگترین گناهان اون افراد گناهکار رو دیدم و نفرت رو تو وجودم پرورش دادم.
نفرت همون چیزی که بر قلب سنگی من حکومت می کرد.. من… آرشام… اسمم گناهکار ، رسمم تباهکار…
قسمتی از رمان
لبخند زد ردیف دندان های سفید و براقش نمایان شد. لبهای سرخ و اتشینش اون ها رو چون قابی در خود جای داده بود..
بله من چند سالی خارج از کشور زندگی کردم برای ادامه تحصیل به اروپا رفتم و الان مدت کوتاهی هست که برگشتم.
عالیه چی عالیه! توی صداش شیفتگی موج می زد… برام تازگی نداشت.
اینکه تحویلش میگرفتم و باهاش هم کلام میشدم جزوی از بازیم بود.
مکت کوتاهی کردم و گفتم برای چی برگشتید؟ جواب سوالش و که ندادم کمی پکر شد
ولی با این حال ظاهرش و حفظ کرد و با لبخند گفت : نگاهم و از روش برداشتم …
ترجیح دادم سکوت کنم. –شما خیلی کم حرف میزنید سرد و مغرور گفتم بی دلیل حرف نمی زنم
تعریفتون و زیاد شنیدم خیلی دوست داشتم برای یک بار هم که شده از نزدیک ببینمتون می تونستید به شرکتم بیاید.
–درسته ولی پدرم گفته بودند که شما هر کسی رو به اونجا راه نمی دید و بدون هماهنگی هم
حق دیدنتون و ندارم نگاهش کردم. حالتش اون رو نسبت به من صمیمی نشون می داد.
هنوز خیلی زود بود که بخواد باهام راه بیاد نگاه خاصی بهش انداختم
اما شما بدون هماهنگی هم میتونستید صورتم و برگردوندم…
دسته بندی






دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.