رمان عاشق بیدار شده جلد سوم انجمن برادری خنجر سیاه
داریوش دور و بر کلوپ و بدن های نیمه عریانی که در حال رقص بودند را نگاه کرد .
آن شب پر از جمعیت بود .
پر از زنانی که چرم پوشیده بودند و مردانی که به نظر می آمد دستی در جرم های همراه با خشونت داشته باشند .
داریوش و همراهش کامال همرنگ این جماعت بودند .
به جز اینکه آنها قاتلین واقعی بودند .
تورمنت از او پرسید: ” پس واقعا میخوای انجامش بدی ؟ ”
داریوش به روبه روی خود ، و در چشمان خون آشام دیگر نگاه کرد: ” آره”
تورمنت کمی از مشروب خود را نوشید و با دهن کجی لبخند زد.
نوک دندان های نیشش نمایان شد ” تو دیوونه ای”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.